آدمها از دور بهترند، گاهی باید فاصله را حفظ کنی
حالا وسط کلی کار انجام داده و نداده، وسط روزمرگیها، وسط سرمای پاییزی، وسط این همه آدم جورواجور به جمله بالا بیش از پیش ایمان آوردهام.
آدمها صمیمی که میشوند، با آدمها صمیمی که میشوی چهره اصلی خودشان و خودمان را نشان میدهند و میدهیم.
با آدمها صمیمی که میشویم خواستهشان، توقعشان، نگاهشان، نوتع حرف زدنشان فرق میکند. حالا همان چیزی را میگویند که از ابتدای ماجرا به دنبالش بودند اما دل و جرئت نداشتند یا نمیتوانستند یا مترصد فرصت بودند. هر چه هست آدمها روی دیگرشان را در صمیمیتر شدن نشان میدهند. آن رویه نه چندان دلچسب.
آدمها در صمیمیتر شدن عوض نمیشوند، بلکه لایهای از چهرهشان برداشته میشود، لایهای از قلبشان، از احساسشان که خوب نیست، خوشایند نیست.
من نمید انم دیگر چطور توضیح دهم فقط میدانم از صمیمی شدن با آدمها حالا دیگر میترسم، دلم میخواهد برگردم به سابق. همان زمانها که خشک و جدی و سرد بودم. حالا راحتتر شدن، کمی فاصله را برداشتن، کمی نرمتر شد، کمی مهربانتر شدن مرا ترسانده، بیم دارم، واهمه دارم و میخواهم یا مجبورم با آدمها از فاصله چند متری حرف بزنم، کوتاه حرف بزنم و فقط در قالب خشک و جدی و رسمی کار یا هر موضوع غیر شخصی دیگری.
همه ی آدم ها (به جز بعضی استثناها) دورنمای قشنگ تری دارند.
آدم اگر کسی را دوست دارد نباید هیچ وقت بهش نزدیک شود.در اغلب اوقات نزدیک شدن به آدم ها تمام تصورات خوب را خراب می کند.
ادم اگه کسی رو دوس داره نباید بش نزدیک شه؟!! اون موقع دیگه اون آدم رو دوست نداره تصور خودشو از اون آدم دوست داره. وقتی آدم یکی رو دوست داره بدی و خوبی هاش رو با هم میپذیره و هیچ وقت انتظار کامل بودن و عالی بودن ازش نداره!
آری آدم ها از دور بهترند…
ز نزدیک تمام تصوراتمان را نابود میکنند
وقتی نزدیک می شویم ایراداتشان رو هم می بینیم ولی به نظر من باید به آدم ها نزدیک شد و ایراداتشون رو هم تحمل کرد. دور ایستادن هیچ فایده ای ندارد ولی از نزدیک خیلی کارها می شود کرد.
من فکر می کنم باید باخودمان وآدم های دیگر مهربان تر باشیم .اجازه اشتباه و حتی گاهی بد بودن را هم به خودمان و هم به آنها بدهیم . مهم این است که برآیندمون به سمت خوبی باشد.
به قول صائب تبریزی
بیشتر اهل جهان دورنما می باشند…