بعضی چیزها تا وقتی عمیقا تجربه نشده باشند، تا وقتی درک نشده باشند سادهاند. آنقدر ساده که جزء واژههای دمدستی آدمها شدهاند و بابت وصف هر اتفاق دمدستی سادهای ازشان استفاده میکنند. ولی وای به روزی که عمیقا درکشان کنیم. وای به روزی که مجبور باشیم، تنها باشیم، ترسیده باشیم، مرگ را جلوی چشممان ببینیم، صدای خدا را بشنویم، عاشق کسی باشیم، بیچاره و بیپناه باشیم، با فقر کلنجار برویم، و آنوقت است که زندگی ما به قبل و بعد از آن تجربه تقسیم میشود. که دربرابر خیلی از آدمها سکوت خواهیم کرد. که میگذاریم آدمها راحت بگویند “خیلی ترسیدم” و “مجبور شدم” و “عاشقشم” و “مرگو به چشم دیدم” و… و ما آدمهای دیگری شده باشیم.
منبع: تنهاییهای همیشه
برچسبها: تنهاییهای همیشه، حمیده کوه افکن
واژه ها وزن دارند…
وزن شان گاهی روی کوه هم سنگینی می کند…
آفرین! آفرین! ته حرف دلم بود که هیچ وقت نمیدانستم چگونه بگویمش!
از طوفان که درآمدی دیگر همان آدمی نخواهی بود که به طوفان پا نهادی. معنی طوفان همین است!